غافلي شد پيش آن صاحب چله

شاعر : عطار

کرد از ابليس بسياري گلهغافلي شد پيش آن صاحب چله
کرد دين بر من به طراري تباهگفت ابليسم زد از تلبيس راه
آمده بد پيش ازين ابليس نيزمرد گفتش اي جوانمرد عزيز
خاک از ظلم تو بر سر کرده بودمشتکي بود از تو و آزرده بود
مرد من نيست آنک دنيا دشمنستگفت دنيا جمله اقطاع منست
دست از دنياي من کوتاه کنتو بگو او را که عزم راه کن
زانک در دنياي من زد چنگ سختمن به دينش مي‌کنم آهنگ سخت
نيست با او هيچ کارم والسلامهرک بيرون شد ز اقطاعم تمام